حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها سطح 3 خواهران تبریز
رتبه های برتر علمی نیمسال اول 95-94
رشته فقه و اصول
ورودی 94
تهیه و تنظیم: خانم معصومه دباغ شتربان
فرم در حال بارگذاری ...
تهیه و تنظیم: خانم حمیده جاودانی پور
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
قرب نوافل و قرب فرائض
1- حديث قرب نوافل
الكافى باسناده عن حماد بن بشير قال سمعت ابا عبدا… عليه السلام يقول :قال رسول ا… صلى ا… عليه و آله :قال ا… عزوجل: “من اهان لى وليا فقد ارصد لمحاربتى ، و ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضت عليه و انه ليتقرب الى بالنافله حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها، ان دعائى اجبته و ان سالتى اعطيته ، و ما ترددت عن شى انا فاعله كترددى عن موت المومن ، يكره الموت واكره مساءته”
۲ - حديث قرب فرائض
قال ا… عزوجل ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضته عليه ، و ما زال يتقرب الى عبدى بالفرائض حتى اذا ما احبه و اذا احببته كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها.
بنگر تفاوت قربى را كه تا چه حد است كه در قرب نوافل خداوند سمع و بصر و لسان و دست عبد مى شود، و در قرب فرائض عبد چشم و گوشت و دست خدا مى گردد.
از اين قرب فريضه است كه اميرالمومنين عليه السلام فرمود:
انا عين ا… و انا يدا… و انا لسان ا… و انا جنب ا… و انا باب ا…
در اصول كافى آمده كه : عده من اصحابنا عن احمد بن محمد، عن ابن ابى نصر عن محمد بن حمر ان عن اسود بن سعيد قال :
كنت عند ابى جعفر عليه السلام فانشا يقول ابتدا منه من غير ان اساله :
نحن حجه ا… و نحن باب ا… و نحن لسان ا… نحن وجه ا… و نحن عين ا… فى خلقه و نحن و لاه امر ا… فى عباده . جناب شيخ اكبر در اواخر فص آدمى گفته است :
فانشا صورته الظاهره من حقائق العالم و صوره ، و انشا صورته الباطنه على صورته تعالى ، و لذلك قال فيه كنت سمعه و بصره ، و ما قال : كنت عينه و اذنه ففرق بين الصورتين
و علامه قيصرى در شرح آن گويد:
اى لاجل انه تعالى انشا صورته الباطنه على صورته تعالى قال فى حق آدم كنت سمعه و بصره ، فاتى بالسمع و البصر الذين من الصفات السبعه التى هى الائمه ، و ما قال كنت عينه و اذنه اللتين هما من جوارح الصوره البدنيه ، و آلتان للسمع و البصر، ففرق بين الصور تين اى صوره الباطن و الظاهر و ان كان الظاهر مظهرا للباطن
ولكن در همين حديث قرب نوافل چنان كه سمع و بصر آمده است ، يد و رجل هم آمده است ، و يد و رجل بيش از لامسه و ذائقه و شامه توغل در ماده دارد، علاوه اين كه در حديث اولى اسناد تردد هم به حق تعالى داده شد. بر اساست حديث قرب فرائض پس واجبات ثواب بيشتر و رتبت بالاترى از مستحبات دارند.
و تفاوت بين دو قرب بمقدار تفاوت بين نوافل و فرائض است ،
بلكه اگر خواستى بگو تفاوت بين آن دو به قدر تفاوت بين عبد و رب است ، زيرا در قرب نوافل حق تنزل مى كند و چشم و گوش عبد مى شود كه شنونده و بيننده عبد است ولى در قرب فرائض عبد ترفع مى يابد و صعود و عروج پيدا مى كند و بالا مى رود و چشم و گوش حق مى شود كه گوينده و شنونده بيننده حق است . لذا فرق بين دو قرب فرق بين تنزل و ترفع و نزول و صعود است چه اينكه فرق آنها فرق بين قرب و بعد است فتدبر جدا
جناب علامه محقق خواجه طوسى گويد:
وقتى عارف از خويش منقطع شد و به حق اتصال يافت (عروجا و صعودا) مى بيند كه هر قدرتى در قدرت حق مستغرق است و هر علمى مستغرق در علم حق تعالى است و هر اراده اى مستغرق در اراده او است ، بلكه همه وجودها و كمالات وجود از حق صادر مى شود و از نزد او فائض است و عارف در اين صورت متخلق به اخلاق الهى مى گردد
منبع:شرح دفتر دل
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
متن اصلي روايت قرب نوافل
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن اسماعيل بن مهران عن ابي سعيد القماط عن ابان بن تغلب عن ابي جعفر ع قال :
لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ ص قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ اَلْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ اَلْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ اَلْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ
وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَنْ لاَ يُصْلِحُهُ إِلاَّ اَلْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَنْ لاَ يُصْلِحُهُ إِلاَّ اَلْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ
فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ.
حضرت باقر عليه السلام فرمود: چون پيغمبر (ص) را به آسمان بردند عرض كرد:
پروردگارا حال مؤمن نزد تو چگونه است؟
فرمود:
اى محمد هر كه به دوستى از من اهانت كند آشكارا بجنگ من آمده و من بيارى دوستانم از هر چيز شتابان ترم، و من در هر كارى كه انجام دهم آن اندازه ترديد ندارم كه در باره وفات مؤمن ترديد دارم، او از مرگ بدش آيد، و من ناراحت كردن او را خوش ندارم،
و براستى برخى از بندگان مؤمن من هستند كه جز توانگرى آنان را اصلاح نكند (و حالشان را نيكو نسازد) و اگر بحال ديگرى او را درآورم نابود و هلاك گردد، و برخى از بندگان مؤمن من هستند كه جز ندارى و فقر آنان را اصلاح نكند، و اگر او را بحال ديگرى بگردانم هر آينه هلاك گردد،
و هيچ يك از بندگانم بمن تقرب نجويد با عملى كه نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب كردهام، و بدرستى كه بوسيله نماز نافله بمن تقرب جويد تا آنجا كه من دوستش دارم،
و چون دوستش دارم آنگاه گوش او شوم كه بدان بشنود، و چشمش شوم كه بدان ببيند، و زبانش گردم كه بدان بگويد، و دستش شوم كه بدان برگيرد، اگر بخواندم اجابتش كنم، و اگر خواهشى از من كند باو بدهم.
متن حديث از: hadith.ahlolbait.com .مترجم : مصطفوى کتاب : اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد 4 صفحه : ۵۴.
درخصوص توجيه مشاهدات آيات اسراء و معراج مطلب ديگر مربوط به ادراك معارف عقلي است.
مطالبي كه القاء ميشود؛ وجود مبارك پيامبر(ص) به خوبي ادراك ميكند، مثل آياتي كه نازل ميشود. اين آياتي كه نازل ميشود، الفاظي دارد و حروفي دارد. اينها را وجود مبارك پيغمبر با گوش شريفشان ميشنود، اين حرفي نيست؛ اما آن معارف و مطالب را با عقل شان ادراك ميكنند ديگر!
مرحله بعد كه از اين قويتر است و درباره حضرت اين مرحله صادقتر است؛ مشاهدات قلبي است.
مشاهدات قلبي ديگر از سنخ صورت نيست، از سنخ رنگ و قيافه و… نيست. مثلا عدل كه مفهومي كلي است، حقيقتي در عالم خاصّ خودش دارد كه آن را قلب ميبيند و ديگر صورت و فرمي ندارد !
مشاهدات قلبي از سنخ تمثّلات برزخي و صورت و قيافه و رنگ و امثال ذلك نيست، آن را قلب ادراك ميكند. اين نوع ادراك هم نصيب احدي از انسانهاست كه براي ما مقدور نيست و ما معمولاً همين مطالب كلي عقلي را حداكثر درك ميكنيم.
مرحله بعد كه مخصوص كساني است كه به قُرب نوافل راه پيدا كردند اين است كه كسي عبدِ محض باشد؛ اگر عبدِ محض باشد، چيزي از خود او نميماند!
چون چيزي از خود او نماند، آنگاه مسئله قُرب نوافل بهخوبي ظهور ميكند. اگر كسي خودش سميع بود، خودش بصير بود، خودش خيّال و وهّام و عاقل بود؛ ديگر تمام اين الواح نوشته است.
ديگر جا براي اين نيست كه خداي سبحان در قُرب نوافل بفرمايد:
«كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به»1 چون خود آن شخص هنوز به مقام عبوديّت محض نرسيد، ميگويد: من خدا را عبادت ميكنم، اما اگر من رخت بربست، فقط عبادت ماند، عبدِ محض ماند؛ ديگر سمع و بصري براي زيد نميماند!
در اينجا ديگر مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّا… رَمَي2 است، «ما سمعت إذ سمعت و لكنّا… سميع»، «ما أبصرت إذ أبصرت و لكنّا… أبصر»، «ما تكلّمت إذ تكلّمت و لكنّا… كلّم» و مانند آن.
بنابراين كلّ اين صحنه معراج را ميشود براساس قُرب نوافل حل كرد و قُرب نوافل شارح جمله مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّا… رَمَي است.
در آن حديث شريف دارد كه «ما تقرّب إليّ عبدٌ بشيء… و انه ليتقرّب إليّ بالنافله». به من نزديك ميشود، «حتي اُحبّه»؛ تا من بشوم مُحبّ او. «فإذا أحببته كنت سمعه» 3 تا آخر با نوافل اگر سندي براي قُرب فرائض پيدا بشود،
آنوقت آن رواياتي كه مرحوم صدوق(رض) در كتاب شريف توحيدشان از وجود مبارك حضرت امير و ساير ائمه(ع) نقل ميكند كه وجود مبارك حضرت امير ميفرمايد: أنا يدالله 4 اين ديگر ميشود قُرب فرائض كه بالاتر از قُرب نوافل است.
در قُرب نوافل خداي سبحان ميفرمايد: من دست ِاويم؛ يعني مقام فعل كه خارج از ذات است و خارج از صفات ذات و در حوزه امكان است نه وجوب. اين فعل من در اين بنده ظهور كرده است. «كنت… و يده التي يبطش بها»5 ولي در مقام قُرب فرائض وجود مبارك حضرت امير ميشود «يدا…»، «عينا…»، «جنبا…»
There are 2 comments on this post but you must be logged in to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
شرح حديث قرب نوافل از علامه جوادي آملي دامت بركاته
عبادت و ولايت
يكي از راه هاي تحقق ولايت عبادت خدا است، زيرا انسان از طريق عبادت و بندگي خدا محبوب خدا ميشود و محبوب خدا به مقام ولايت الهي بار خواهد يافت. قرآن كريم در آيه اي (كه سجده واجب دارد) خطاب به پيامبر(صلي ا… عليه و آله و سلم) ميفرمايد: (كلاّ لاتطعه واسجد واقترب) [سوره علق، آيه 19. ]؛ اي پيامبر! زنهار فرمانش مبر و سجده كن و خود را به خدا نزديك گردان.
گرچه در اين آيه از سجده سخن به ميان آمده است، ولي منظور از سجده همان نماز و عبادت است، و عبادت داراي معناي وسيعي است كه شامل امتثال همه دستورات الهي مي شود و در واقع راه نيل به ولايت الهي، امتثال همه جانبه دستورات الهي است.
اين بيان در احاديث اهلبيت (عليهمالسلام) كه همتاي قرآن كريم هستند هم آمده است. از جمله روايتي كه شيعه و سنّي از رسول اللّه(صلي ا… عليه و آله و سلم) نقل كرده اند و به روايت « قرب نوافل» معروف و مشهور شده است. روايت را ابان ابن تغلب به عنوان حديث قدسي از امام باقر(عليهالسلام) چنين نقل ميكند:
« لمّا اُسري بالنبيّ(صلي الله عليه و آله و سلم) قال: يا ربّ ما حال المؤمن عندك؟
قال: يا محمد من اهان لي ولياً فقد بارزني بالمحاربة وأنا أسرع شيء إلي نصرة أوليائي»؛
هنگامي كه رسول خدا در شب اسرا و معراج به ميهماني خداي سبحان شتافت، از خداوند سئوال كرد: پروردگارا! منزلت مؤمن در نزد تو چگونه است؟
خداوند در جواب فرمود:
اي محمد! كسي كه به ولي اي از اولياي من اهانت نمايد، آشكارا با من به ستيز برخاسته است و من براي نصرت اولياي خود، از هر چيزي سريعتر و شتابان ترم.
سپس فرمود: «وما يتقرب إليّ عبد من عبادي بشيء أحبّ إليّ ممّا افترضت عليه وإنه ليتقرب إليّ بالنافلة حتي أُحبّه فإذا أحببته كنت إذاً سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصر به ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها، إن دعاني أجبته وإن سألني اعطيته»
اصول كافي، ج2، ص352.]؛
هيچ بنده اي از بندگانم با وسيله اي محبوبتر از انجام فرائض به من تقرب نميجويد، يعني بهترين راه تقرب به خداوند متعال انجام فرائض است. سپس افزود: همانطور كه انجام فريضه موجب قرب است، انجام نوافل نيز موجب تقرّب ميشود.
عبد سالك به وسيله نوافل به خدا نزديك مي شود، تا آنجا كه محبوب خدا ميشود، زيرا اين نوافل را اولاً از روي محبت خدا به جاي مي آورد، نه براي محو سيئات يا جبران نقص فرائض و ثانياً آنقدر سير در وادي محبت را ادامه ميدهد تا از محبّ خدا بودن به محبوب خدا شدن نائل شود.
وقتي عبد سالك محبوب خدا شد و خدا محبّ او، همه مجاري ادراكي و تحريكي او به عهده خدا است. اگر او ميفهمد، با نور علمي خدا ميفهمد و اگر كاري انجام ميدهد، با قدرت خدا انجام ميدهد. اگر مي شنود، با سمع خدا ميشنود و اگر ميبيند، با بصيرت الهي ميبيند و اگر سخن ميگويد، با زبان الهي سخن ميگويد.
چنين انساني نه در مسايل علمي درمانده ميشود، نه اشتباه ميفهمد و نه عجز و معصيت در كار او راه دارد. وقتي سخن به اين مقام رسيد، اگر خدا را بخواند او را اجابت ميكند و اگر چيزي از خدا بخواهد، خداوند به او عطا خواهد كرد.
از اين روايت استفاده مي شود كه عبد سالك بايد محبوب خدا شود تا بتواند بهره ببرد. بسياري از سالكان هستند كه محبّ خدا هستند، اما محبوب خدا نيستند.
قرآن مي فرمايد:
إنْ كنتم تحبّون اللّه فاتّبعوني يُحْببكم اللّه [1]؛ به دنبال حبيب خدا رفتن انسان را حبيب خدا ميكند و وصول به اين مرتبه طليعه مقام ولايت است.
باري دست كوتاه و همت سالكاني كه در وادي هراس از دوزخ يا بيابان شوق به بهشت رحل اقامت افكنده اند، يا از اين منزل گذشته، اما گذرگاه محبت خدا و محب حق بودن را منزلگاه پنداشته اند، به بلنداي اين جايگاه رفيع نمي رسد، بلكه همتي والا و تلاشي مستمر و مجاهده اي توانفرسا لازم است تا اين عطيه گرانقدر الهي بهره آنان گردد، گرچه ممكن است بنده اي بيخون دل مجذوب حق گردد و سالكي بيخون جگر محبوب او شود.
شميم ولايت صفحه 71.
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
<< 1 ... 158 159 160 ...161 ...162 163 164 ...165 ...166 167 168 ... 200 >>
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)